آیا معماری نوعی هنر است؟
به عنوان سوال اول می خواهم بدانم اصولا آیا به مقوله آموزش هنر اعتقاد دارید؛
به نظر من ، باید پیش از این پرسش از خودمان بپرسیم که آیا معماری هنر است یا فن؛ در ایران ما، تلقی از معماری همواره با این دوگانگی مواجه بوده است ؛ گاهی معماری را در حکم یک هنر به حساب می آوریم و گاهی به آن به چشم یک فن نگاه می کنیم و شاید به این دلیل است که دانشجویانش را از میان دانش آموزان ریاضی و فیزیک بر می گزینیم. اما همین دانشجویان زمانی که به دانشگاه می روند، بین دو راهه هنری بودن معماری و فنی بودن آن دچار سردر گمی می شوند؛ چون به عنوان مثال در دانشگاه علم و صنعت رشته معماری در گروه فنی مهندسی است و در دانشگاه تهران در دانشکده هنر اما در دنیا تکلیفی از پیش معلوم شده برای معماری وجود دارد.
در دانشگاه های انگلستان معماری یک شاخه مهندسی و یک فن است که به عمران و سازه بسیار نزدیک است ؛ اما در دانشکده معماری دانشگاه فلورانس معماری بیشتر جنبه هنری دارد و دانشجویان باید دروسی همچون مجسمه سازی ، تزئینات ، معماری داخلی و نقاشی را بگذرانند.
بلاتکلیفی در آموزش معماری ما و توجیه نشدن دانشجویان ما درخصوص ماهیت رشته شان باعث می شود نه فن معماری را به طور کامل بیاموزند و نه هنرش را بشناسند. اگر این شاخه سازی و زیر مجموعه سازی در معماری را بپذیریم به نظر من بخش فنی معماری قابل آموزش است. اما درخصوص بخش هنری آن باید بگویم هنرها عموما آموزش داده نمی شوند، بلکه تمرین می شوند. به عنوان مثال ، خطاطی ، هنری قابل آموزش نیست. بلکه تنها راه کسب مهارت ، تمرین در اسلوب قلم گیری و خطکشیدن است. سبک آموزش دانشگاهی ما در خصوص معماری هم معجونی از آموزش فن معماری و ممارست در یادگیری هنر معماری است.
با این اوصاف ، شما معتقدید معماری هنر است یا یک دانش مهندسی وار؛ و به عبارت بهتر، در آموزش معماری پایه کارتان روی فن معماری است یا روی هنر آن؛
به نظر من ، معماری هنر است ، هنری که از مرتبه بالاتری نسبت به فن آن برخوردار است ؛ چرا که برای طراحی و معماری یک بنا، در عین حال که شما باید دانش معماری را آموخته باشید، باید روح هنری نیز به طرح تان بدمید. به نظر من ارجح هنر است ولی به فن هم نیاز است ؛ چرا که اگر قرار باشد یک صورت ذهنی آمیخته با هنر به یک وجود واقعی و قابل لمس مثل یک ساختمان بدل شود، ناچار از داخل کردن اصول ریاضی ، محاسبات و فن معماری هستیم. اما مساله اصلی در این میان به نظر من چیز دیگری است ، دانشگاه های ما مهندس عمران نیز پرورش می دهند و چه خوب می شد اگر آموزش معماری تنها با تمرین کردن هنر معماری انجام می پذیرفت. در این صورت ، آنچه از دانشگاه ها به عنوان فارغ التحصیل بیرون می آمد، علاوه بر تسلط بیشتر بر آموخته ها، می توانست با همکاری با یک مهندس عمران به طراحی و معماری بپردازد.
در حال حاضر، وضعیت امکانات آموزشی در حوزه آموزش معماری در دانشگاه های کشور چگونه است؛
ما از جمله رشته هایی هستیم که نیاز به امکانات درسی ، آموزشی و آزمایشگاهی خاصی نداریم ، بلکه امکانات ما پشتوانه تاریخ معماری مان است. به همین دلیل ، دانشجویان معماری بیش از هرچیزی به نفس دیدن نیازمندند و در این راه ، برگزاری اردوهای آموزشی مهمترین الزام است. اما متاسفانه در این زمینه مشکلات زیادی وجود دارد. تامین نکردن بحث مالی و اعتباری اردوها، ممانعت از برگزاری اردوهای مختلط و… سنگهایی است که دانشگاه در پیش پای اردوهای دانشجویان معماری می اندازد و با این کار دانشجویان را از کلاس درسی بزرگ ، به بزرگی تمام ایران ، محروم می کند.
هر کاری که انجام میشود، هنر است و معماری بزرگترین هنرهاست. معماری تفکراتی را در برمیگیرد که سایر هنرها حتی نمیتوانند با آن دست و پنجه نرم کنند. هنری است که با احساسات، تجربیاتشان و دیدگاهشان به بنا در ارتباط است. چیزی است میان هنر، علوم، اقتصاد و سایر رشتههای دیگر. اما همیشه به عنوان هنر در نظر گرفته شده است، چرا که به تجسم، تخیل و خلاقیت نیاز دارد تا پدیدهای را خلق کند که پر از ابتکار و نوآوری باشد؛ پدیدهای متفاوت از دنیای مهندسها و نقشهکشها.
آبستره
درحالیکه هنرمندان از دنیای حقیقی به آبستره کار میکنند، معماران این مسیر را وارونه طی میکنند. از آنجایی که هنر با یک سوژه یا اتفاق خاص به خود مشروعیت میبخشد، معمارها آن را در نمایی از یک بنا جلوهگر میکنند. معمار، با وجود همه محدودیتهای مهندسی برای برقراری امنیت، کارایی، حفاظت از محیط زیست و توجیه اقتصادی، چیزی را خلق میکنند که فراتر از ایدههای ما از فضا و نور است.
کارایی
بعضی هنرمندان، فرق بین معماری و هنر را در «کارایی» و «نداشتن کارایی» میدانند. چنین تعبیری مفهوم «کارایی» را زیر سوال میبرد. به عنوان مثال، موسیقی چه «کارایی» جز به جوش آوردن روحیه و هیجان انسان دارد؟ به همین ترتیب «عملکرد» هنر معماری الهام بخشیدن به کمک ساختمانی مملو از نور و انرژی است. مهمترین «کارایی» آن تاثیرگذاری عمیق بر روحیات و احساسات ماست.
فضا
حجم یک بنا وقتی شخص با آن روبرو میشود همچون موسیقی او را در بر میگیرد. فضا با هر قدم، جرخش بدن یا حرکت سر به انسان گوش فرا میدهد. هنر استفاده درست از نور در چنین فضایی فرد را برای حرکت به سمت جلو تشویق میکند. بطوری که انگار بیرون و درون بیا با هم تلاقی میکنند و ما را از یک مکان به مکانی دیگر میبرند. معماری هنر فضا است.
ایده
یک اثر معماری ایدهای دارد: پیوند بنیادین میان مفهوم و فرم. ایده مانند ریسمانی مخفی است که قسمتهای ناهمگون را با هدفی دقیق به هم وصل میکند. پدیدههایی همچون فضا، نور، مواد/جزییات، همانطور که بارها نقل شده است، مفهوم هنر را میرسانند و معماری این پدیدهها را هنرمندانه سازماندهی میکند.
در انتها شاید بد نباشد که به این موضوع اشاره کنیم که هنر توسط شما قضاوت میشود. هنر را نمیتواند با معیارهای موجود سنجید زیرا هرگز ساکن نبوده و مانند انرژی جاریست. نپرسید که هنر چیست یا چطور باید باشد؛ این سوال شما را در یک مناظره بیپایان به دام خواهد انداخت.